ضد روش

مرجع تخصصی علوم تربیتی

ضد روش

مرجع تخصصی علوم تربیتی

زندگی انسان آکنده از تردید، هرج و مرج و درهم آمیختگی است، اگر «ایمان» نباشد.

وجه تسمیه "ضد روش" از عنوان کتابی است با نام "بر ضد روش" از فیلسوف علم معاصر “پل فایرابند”، که روش های موجود در تحقیق و علم را به بوته نقد می کشاند.

از این حیث "وبلاگ ضد روش" بنا دارد به تحلیل و بررسی مسایل علوم تربیتی با نگاه نوین و انتقادی بپردازد.


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ژان پل سارتر» ثبت شده است

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۱۵ ب.ظ

پنج رمان معروف برای عاشقان فلسفه ‌

درست یا غلط، رمان را بیشتر به عنوان گونه‌ی سرگرم‌کننده ادبی می‌شناسند و فلسفه را میدان مردان پیل‌افکن دنیای تفکر و اندیشه. رمان‌های فلسفی اما نقش پُلی را ایفا می‌کنند که این دو دنیای جذاب را به هم متصل می‌کنند. در گزارش پیش‌رو به پنج اثر برجسته ادبی که در مطلب پیش‌رو به پنج اثر برجسته ادبی که در فضای میانی دو حوزه رمان و فلسفه شناور هستند، می‌پردازیم:

۱- «چنین گفت زرتشت» نوشته‌ «فردریش نیچه»

«اسپینوزا» قصد داشت زبان فلسفه را به لاتین خالص و بی‌آلایش بیان کند، اما نیچه با به کارگیری عناصر پویا تمام ابزار زبانی معمولی و ادبی را به دست گرفت. «چنین گفت زرتشت» علی‌رغم قالب ادبی و شاعرانه‌اش، اثری کاملا فلسفی است.

«کارل جسپرز» در جمله‌ی متناقض و گیج‌کننده آثار نیچه را این‌گونه توصیف کرده است: اگر می‌خواهید نیچه را خوب بفهمید، باید آنچه که در اولین خوانش با گمراهی دستگیرتان شده را برعکس کنید!

جمله معروف دیگری هم هست که می‌گوید: یا نیچه را یک‌بار بخوان یا اصلا نخوان.

۲- «صمیمیت» نوشته‌ی «ژان پل سارتر»

موضوع این کتاب چیست؟ گفته‌ها و رویدادهای معمولی زندگی «لولو»‌، «ریرت»‌، «هِنری» و «پیِر». هیچ خبری از زرتشت پیامبر نیست! در اذهان این چهار شخصیت هیچ نوع آگاهی از تفکر فیلسوفانه دیده نمی‌شود. شخصیت‌های کتاب درگیر مباحث روشنفکرانه نمی‌شوند.

سارتر پدیده‌شناسی‌اش را در این اثر به منصه‌ی ظهور رسانده است. ایده‌ی «صمیمت» تماما «من استعلایی» (Transcendental Ego) را رد می‌کند و التفات (Intentionality) که مورد تهاجم «من مستقل» (Detached Ego) قرار می‌گیرد را تایید می‌کند. صمیمیت در جریان تعامل شکل می‌گیرد؛ رابطه‌ای که ارتباط با «دیگری» را ضرورت می‌بخشد. صمیمیت جایگاه برملا شدن معناست، اما لازمه‌ی آن فدا کردن آزادی و سرسپردن به تعهد و مشارکت است.


۳- «ساده‌دل» نوشته «ولتر»

ولتر که ذهنش انباشته از ایده‌های غلط مذهبی بود، با کتاب کاریکاتورمانندش به یک منحرف در ذهن جامعه بدل شد. در تاریخ فلسفه خط سیر «فلسفه‌ عقل عرفی» (Common sense Philosophy) مستقیما از ولتر شروع می‌شود و به پیروان مدرن او می‌رسد. «ریچارد داوکینز» یکی از وارثین ایده‌های ولتر است.

این نظریه‌پرداز فرانسوی به نام روشنگری، بحثی ادبی را مقابل متافیزیک روشنفکرانه علم کرد. کُمِیت ادبی «ساده‌دل» لنگ است و بیشتر به سمت متون ژورنالیستی تمایل دارد. ولتر موفق به درک ماوراء‌الطبیعه عقل‌گرایانه نشد، به همین دلیل انحرافی را به نام «عقل سلیم» (یا عقل عرفی) به فلسفه جهان وارد کرد.

۴- «بیگانه» نوشته «آلبر کامو»

«بیگانه‌» کامو به طرز شگفت‌آوری با «عصر عقل» سارتر کامل می‌شود. در اثر سارتر، «متیو» معلم فلسفه‌ای است که سعی دارد خود را از تمام قید و بندهای زندگی انسانی برهاند. وی که در عطش آزادی مطلق خطر می‌کند، در راهی قدم برمی‌دارد که خود، قاضی و قربانی خود باشد، اما در پایان می‌شود نتیجه گرفت که آزادی بی‌قید و شرط،‌ پوچ و فاقد معناست.

از سوی دیگر، «مورسو» شخصیت اصلی رمان کامو،‌ اصلا چنین آرزویی را در سر ندارد. او از هر جنبه‌ای شرطی شده و به هیچ عنوان نمی‌تواند مثل خود واقعی‌اش عمل کند. «مورسو» مثال بارز جمله‌ی معروف نیچه است: «مثل مادری که در درون کودک زندگی می‌کند».

«مورسو» به جای فاعل‌، مفعولی تمام‌عیار است و جالب است که زندگی او هم، مانند «میتو» بی‌معنی و پوچ است؛ هیچ «من»ی برای «مورسو» وجود ندارد.

۵- «نام گل سرخ» نوشته‌ی «اومبرتو اکو»

اکو در سبک ادبی، بسیار تحت تاثیر کارهای «جیمز جویس» به ویژه «بیداری فینگان‌ها» و «اولیس» قلم می‌زد. رمان اومبرتو اکو هم مانند شاهکارهای جویس، کران و بیکران را از طریق موضوع و معنا بسط می‌دهد، اما به خاطر طبقه‌بندی زیر عنوان داستانی کارآگاهی در قرون وسطی، چند پله پایین‌تر دیده می‌شود.

این کتاب علی‌رغم قالب ساده‌اش‌، به خاطر اشارات و تلمیح‌هایی که به درون و بیرون متن دارد‌، سرشار از رازها و معماهایی است که خواننده را مدت‌ها سرگرم و سردرگم می‌کند.

«ویلیام سکرویل» شخصیت اصلی کتاب «شرلوک‌ هلمز»ی قرون وسطایی است که طی بررسی‌های حرفه‌ای‌اش‌، خواننده را وارد هزارتوی از ایده‌ها می‌کند و مخاطب با شبکه‌ی ارتباطاتی نامحدود در فضایی گسترده روبرو می‌شود. وظیفه‌ی فیلسوف،‌ قابل درک کردن واقعیت تعریف شده‌، اما جنبه‌ی فلسفی کتاب اکو این است که وی نشان داده واقعیت‌، همچون متن‌، فضایی بی‌کران و سرشار از معناست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۱۵
Bakhshi and sabagh
دوشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ق.ظ

اگزیستانسیالیسم

در فلسفه آموزش و پرورش و البته سایر حوزه های علوم تربیتی همیشه پای مکاتب فلسفی به عنوان موضوع مهمی در همه ابعاد مطرح است. قصد داریم که به معرفی و تحلیل مکاتب فلسفی موثر در زمینه آموزش و پرورش بپردازیم و از آثار اندیشمندان این مکاتب نمونه هایی تحلیل نماییم. قبلا به معرفی و تحلیل مکتب ایده آلیسم به سردمداری افلاطون و تحلیل کتاب جمهوری پرداخته بودیم که در لینک زیر می توانید مشاهده نمایید:

ایده آلیسم/ جمهوری افلاطون

اگزیستانسالیسم:

اگزیستانس(existence) به معنی وجود است. اولین بار، سورن کیرکگارد فیلسوف دانمارکی، این کلمه را به معنای وجود واقعی انسان به کار برد. وجود انسان به عنوان یک موجود خودآگاه؛ یعنی موجودی که از خودش به طور روشن و بی واسطه آگاه است.
مکتب اگزیستانسیالیسم یا مکتب اصالت وجود که یکی از مکاتب فلسفی است، چنین انسانی را مبداء فلسفه قرار می دهد.

وجه تسمیه این مکتب، این است که بنابر نظر فلاسفه اگزیستانس وجود و هستی هر چیز، بالاتر و متعالی تر از ماهیت و چیستی آن چیز می باشد. همه ما حقیقتا با وجود اشیا سر و کار داریم و اگر درست توجه کنیم، خود را غوطه ور در وجود جهان و موجودات آن می یابیم. بنابراین اصالت با وجود می باشد. (اگزیستانسیالیسم یعنی مکتب اصالت وجود.)

این فلسفه توسط سورن کیرکگارد در قرن نوزدهم به وجود آمد. او با بعضی از سنت های فلسفی که در زمانش رواج داشت، مخالفت نشان داد؛ زیرا عقیده اش این بود که این فلسفه ها چه راست باشند و چه دروغ، ارتباطی با مسائلی که انسان عملا در زندگی با آن ها روبرو است، ندارند.

فلسفه و مکتب اگزیستانسیالیسم یا اصالت بشر


در عوض، مسائل واقعی فلسفی چنین مسائلی هستند:

مقصود اصلی حیات انسان چیست؟ به هستی انسان چه معنایی می توان داد؟ غایت و هدف رویدادهای انسانی؛ انسانی که دلتنگ، پوچ و بی معنی است، چیست؟
او گفت: پرسش اساسی، معنای وجود می باشد. یعنی این سوال که حقیقت وجود چیست؟

اما این پرسش نزد عقل بی معناست؛ زیرا عقل از راهیابی به معنای آن ناتوان است. کیرکگارد نتیجه گرفت:

پرسش درباره چیستی انسانیت، زندگی و جهان، پرسش هایی است که همه با آن دست به گریبانند، با این وجود عقل و فلسفه سنتی، هیچ پاسخی نمی تواند به آن ها بدهد.
بنابراین، انسان نمی تواند از راه عقل به شناخت یقینی برسد.
تجربه حسی و آگاهی تاریخی ما همواره دستخوش تغییر است. انسان بودن یعنی زیستن در مخمصه ای همراه با ترس و اضطراب. به طور کلی بخشی از وجود انسان، حیوانی و پاره ای عقلانی است و این تعارض، حل شدنی نیست.
پس نتیجه می گیریم که عقل نمی تواند راهنمای ما باشد؛ بلکه تنها راه نجات انسان از جهل این است که وضع و حالت غم انگیزی را که در آن گرفتار است، بشناسد و سپس با اطاعت محض، یعنی نه به وسیله عقل و منطق، بلکه با نور ایمان از این وضعیت و جهل خارج گردد.

اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر// ژان پل سارتر

سارتر در این کتاب مفاهیم فلسفی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم را بررسی کرده است. وجود انسان طبق اگزیستانسیاسم سارتر مقدم بر ماهیت او می باشد. انسان پیش از آنکه تعریف آن به وسیلهٔ مفهومی ممکن باشد وجود دارد. این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر در مورد اگزیستانسیالیسم و وجود انسان و ماهیت او.

اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

در ابتدا سارتر به کسانی که فلسفه اگزیستانسیالیسم را فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی می دانند و دلیل می آورندکه به طور مثال قهرمانهای رمانهای نویسندگان اگزیستانسیالیست دچار ویژگی های فوقند چنین پاسخ میدهد:
شعار فلسفه اگزیستانسیالیست نشان دادن بدیها به منظور دگرگون کردن آنهاست. در پاسخ آنهایی که این فلسفه را به سبب انکار واجب الوجود خالی از ارزشها دانسته و آن را عبث و پوچ می پندارند چنین پاسخ میدهد:

ارزش چیزی نیست جز معنایی که شما برای آن بر میگزینید.انسان هیچ است به جز آنچه خود می سازد. در مورد بحث ها و جدل های که بین خدا باوران و خدا ناباوران بر سر اثبات واجب الوجود در می گیرد سخن پر مغز زیر را بیان می دارد: مسئله اساسی بودن واجب الوجود نیست،مهم آن است که بشر باید خود شخصا را باز یابد و یقین کند که هیچ چیز نمی تواند او را از خود رهایی دهد حتی اگر دلیلی بیابد که بودن واجب الوجود بر او ثابت گردد.

دانلود کتاب:

اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۰۸:۴۶
Bakhshi and sabagh