ضد روش

مرجع تخصصی علوم تربیتی

ضد روش

مرجع تخصصی علوم تربیتی

زندگی انسان آکنده از تردید، هرج و مرج و درهم آمیختگی است، اگر «ایمان» نباشد.

وجه تسمیه "ضد روش" از عنوان کتابی است با نام "بر ضد روش" از فیلسوف علم معاصر “پل فایرابند”، که روش های موجود در تحقیق و علم را به بوته نقد می کشاند.

از این حیث "وبلاگ ضد روش" بنا دارد به تحلیل و بررسی مسایل علوم تربیتی با نگاه نوین و انتقادی بپردازد.


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نابغه روشن دل» ثبت شده است

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۷ ب.ظ

داستان زندگی من/ هلن کلر

در پستی قبلا به زندگی نامه هلن کلر نابغه روشن دل پرداختیم و فیلم ساخته شده از زندگیش را برای دانلود قرار دادیم. در این پست بنا دارم به دو کتاب که تالیف خود هلن کلر است بپردازمو اولین کتاب داستان زندگی من هلن است و دومی کتابی با عنوان تجسمی نو برای نابینایان. اما قبل از ورود به بحث می خواهم گریزی هم به پیست قبلی مان که همان فسلم زندگی این بانوی روشندل و نابغه است بزنیم.

فیلم زندگی هلن کلر. نابغه روشن دل

بیشتر ما انسانها تواناییهایی را که در خود می‌بینیم، ذاتی و خلل‌ناپذیر می‌شماریم؛ به‌گونه‌ای که حتی تصور از دست‌دادن احتمالی این تواناییها را نیز به دشواری به ذهن خود راه می‌دهیم و معمولاً به‌گونه‌ای پوشیده، خود را از افراد فاقد این تواناییها متمایز می‌دانیم. از این‌رو، پیداست آنهایی که باوجود چنین ناتوانیهایی، به درجات والایی از هنر و علم و عمل دست می‌یابند، به‌واقع شایان تکریم هستند. نام «هلن کلر» برای بیشتر افراد، نامی آشناست.

 این بانوی آمریکایی که از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم می‌زیست (۱۹۶۸ ـ ۱۸۸۰)، یکی از بزرگترین نمونه‌های چیرگی اراده بر ناتوانیهاست. او که ابتدا همچون دیگر کودکان سالم بود، در نوزده ماهگی به دنبال یک بیماری شدید، از دو حس عمده خود یعنی بینایی و شنوایی محروم شد و به تبع آن، قدرت تکلّم خود را نیز از دست داد. ناتوانی او در شناخت محیط و دشواری در برقرارساختن ارتباط با سایرین، او را به کودکی لجوج و بدخُلق تبدیل کرده بود. تا اینکه روزی که هلن‌کلر بعدها آن را بزرگترین روز زندگی خود می‌نامید، فرا رسید. در آن روز، معلم علاقه‌مندش «آن سالیوان»، که با فداکاری و پشتکار خود، درهای امید را به رویش گشود، از راه رسید تا در پیمودن این طریق دشوار یاریش کند.

دانلود کتاب:

 داستان زندگی من 

تجسمی نو برای نابینا

گزیده ای از مقالات، سخنرانی ها و مصاحبه های هلن کلر:

این جمهوری کبیر جز تمسخر آزادی نیست، مادامیکه سرنوشت شما چنین مقدر شده که برای یک زندگی مسکنت بار بکاوید و عرق بریزید، در حالیکه اربابان از ثمره ی رنج و زحمت شما لذت می برند. برای چه باید بجنگید؟ استقلال ملی که معنایش استقلال اربابان است؟ برای قوانینی که اگر زندگی بهتری بخواهید، شما را به زندان می اندازد؟ پرچم؟ آیا این پرچم بر فراز کشوری در اهتزاز است که در آن آزادید و در آن خانه ای دارید یا برعکس، نماد کشوری است که وقتی برای افزایش دستمزد و کاهش ساعات کار اعتصاب می کنید، با مشت های گره کرده به ملاقات تان می آید؟ برای مذهب اربابان تان می جنگید که به شما یاد می دهد از آنها فرمانبرداری کنید، حتی زمانی که به شما می گویند یکدیگر را بکشید؟
 

چرا از مذهب ارباب تان، تمدن اش، پادشاهانش و سنت هایش که انسان را تا جانوری بی رحم و خدا را تا هیولا تنزل می دهد، تلی از زباله نمی سازید؟ بگذار در شیپور ها، فراخوان آزادی را بدمیم. بگذار کارگران یک اتحاد عظیم جهان گستر تشکیل دهند؛ بگذار طغیانی عالم گیر برای کسب آزادی و شادی حقیقی کارگران درگیرد.

دانلود کتاب:

تجسمی نو برای نابینایان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۴۷
Bakhshi and sabagh
دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ق.ظ

هلن کلر؛ نابغه روشن دل



قبلا به زندگی یکی از نوابغ دنیای علم و اندیشه که با تلاش وصف ناپذیر به مراتب بالای علمی رسیده است پرداخته بودیم. ولی با توجه به اینکه این مطلب ما در پی تغییرات سایت بلاگفا حذف شد و در پی درخواست دوستان مجددا شرحی از زندگی این بانوی بزرگ و همچنین فیلم زندگانی اش را بارگزاری می کنم.

هلن کلر:

"هلن آدامز کلر" در بیست و هفتم ماه ژوئن سال 1880 میلادی در مزرعه ای واقع در ایالت "توسکامبیا آلاباما" به دنیا آمد. زمانی که او یک سال و نیم داشت، بیماری مننژیت  سبب شد تا بینایی و شنوایی خود را از دست بدهد. سالهای بعد برای خانواده ی هلن بسیار ناخوشایند بود؛ چرا که آنها به این امر آگاه بودند که به دلیل ناتوانی دوگانه ی فرزندشان هیچ راهی برای برقراری ارتباط با او وجود ندارد. خود هلن هم به گونه‌ای در بدن خود زندانی بود و به تنهایی نمی توانست نیازهایش را برآورده سازد و یا در آرزوی شهرت باشد.

اگر کسی تلاش می کرد چیزی به هلن بیاموزد، با مقاومت شدید او روبرو می شد. هلن در برابر کسی که می خواست او را ادب کند، خود را به زمین می انداخت و از حنجره اش صداهای گوشخراشی درمی آورد که غیر قابل تحمل بود. بزرگترین حربه اش هم این بود که سر خود را به شدت به زمین می کوبید و همه را به ستوه می آورد. وقتی کار به اینجا می رسید، او را به حال خود رها می کردند تا هر کاری که دلش می خواهد بکند.

پدر و مادر کلر با "الکساندر گراهام بل" - که آموزگار ناشنوایان بود - تماس گرفتند. وقتی گراهام بل، هلن را دید، به هوش ذاتی او پی برد. او به خانواده ی هلن پیشنهاد کرد که آموزگاری جوان به نام "آنا سولیوان" را به خدمت بگیرند تا به هلن جوان درس بیاموزد.

آنا سولیوان خود نیز از بینایی نسبتا کمی برخوردار بود. او در انسیتیو "پرکینز" در "بوستون" که ویژه‌ی نابینایان و ناشنوایان بود به تحصیل پرداخت.سولیوان راهی را به کار برد که هلن بتواند آن را درک کند. این راه شامل نشانه‌هایی بود و با فشار دادن این نشانه‌ها روی کف دست کلر، وی آنها را درک می کرد.

با بهره گیری از این روش، دختر جوان به طور بی‌نظیری ‌قادر به یادگیری و برقراری ارتباط شد.هلن در هشتمین سال تولدش به شهرت رسید و این شهرت در سراسر زندگی او گسترش یافت. وی با کمک "آنا سولیوان"، به یکی از بزرگترین زنان دنیاتبدیل شد.

او نخستین نابینا و ناشنوایی بود که به عنوان دانشجوی برجسته از کالج فارغ التحصیل شد.

هلن کلر از زمانی که در دانشگاه "رادکلیف" دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را به مدت پنجاه سال ادامه داد. وی در کنار مجموعه‌ی "زندگی من"، یازده کتاب‌ و مقاله‌های بی‌شمار در زمینه‌ی نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر در آورده ‌است.

وی حتی به واسطه‌ی ویلون و استعداد "یاشا هایفز"، ویالونیست مشهور قرن بیستم، لذت موسیقی را تجربه نمود. هلن با حس کردن لرزش های ویالون می توانست بگوید که آهنگساز موسیقی نواخته شده چه کسی است.


- هلن کلر به  کالج "رانکلیف" رفت و با کمک سولیوان که سخنرانیها را روی کف دستش نشان می داد،  توانست مدرک خود را بگیرد.


- او نخستین نابینا و ناشنوایی بود که به عنوان دانشجوی برجسته از کالج فارغ  التحصیل شد.


-هلن کلر  از زمانی که در دانشگاه "رادکلیف" دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این  حرفه را به مدت پنجاه سال ادامه داد. وی در کنار مجموعه‌ی "زندگی منیازده کتاب‌  و مقاله‌های بی‌شماردر زمینه‌ی نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به  رشته تحریر در آورده ‌است.


- هلن کلردر سراسر زندگی خود با شمار زیادی از افراد نامی و سرشناس و همچنین تمامی  افرادی که در دوران زندگی او به ریاست جمهوری امریکا رسیده بودند دیدار کرد.


- هلن با حس کردن لرزش های ویولون می توانست بگوید که آهنگساز موسیقی  نواخته شده چه کسی است.

- مدال طلای موسسه ی ملی علوم اجتماعی در سال 1952 میلادی به وی داده شد. در سال 1953  میلادی مراسم بزرگداشتی در دانشگاه "سوربون" فرانسه برای او برپا شد و در سال 1964  میلادی بالاترین نشانه ی گرامیداشت کشوری ایالت متحده یعنی مدال آزادی ریاست  جمهوری، از سوی رییس جمهور وقت، "لیندون ب جانسون" به وی داده شد.

هلن کلر در وصف و گرامیداشت یاد آموزگار خود چنین سروده است:
به ژرفای نومیدی رسیده بودم و تاریکی، چتر خود
بر همه چیز کشیده بود که عشق از راه رسید و
روح مرا رهایی بخشید
فرسوده بودم و خود را به دیوار زندانم می کوبیدم
حیاتم تهی از گذشته و عاری از آینده بود و مرگ،
موهبتی بود که مشتاقانه خواهانش بودم
اما کلامی کوچک از انگشتان دیگری ریسمانی شد
در دستانم، به آن ورطه ی پوچی پیوند خورد و قلبم با شور زندگی شعله ور شد
معنای تاریکی را نمی دانم، اما آموختم که چگونه بر آن غلبه کنم

دانلودفیلم:

نابغه روشن دل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۰:۵۰
Bakhshi and sabagh