ضد روش

مرجع تخصصی علوم تربیتی

ضد روش

مرجع تخصصی علوم تربیتی

زندگی انسان آکنده از تردید، هرج و مرج و درهم آمیختگی است، اگر «ایمان» نباشد.

وجه تسمیه "ضد روش" از عنوان کتابی است با نام "بر ضد روش" از فیلسوف علم معاصر “پل فایرابند”، که روش های موجود در تحقیق و علم را به بوته نقد می کشاند.

از این حیث "وبلاگ ضد روش" بنا دارد به تحلیل و بررسی مسایل علوم تربیتی با نگاه نوین و انتقادی بپردازد.


۴ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ

تحلیل مکتب رئالیسم/ اخلاق نیکوماخوس ارسطو

در ادامه تحلیل و بررسی مکاتب فلسفی و فکری می خواهیم به بررسی مکتب رئالیسم در فلسفه آموزش و پرورش و همچنین تحلیل اندیشه های سردمدار آن ارسطو بپردازم. در پست های قبلی دو مکتب فکری ایده آلیسم و اگزیستانسالیسم پرداخته شده بود که می توانید از طریق لینک های زیر آنها را مشاهده نمایید.

ایده آلیسم

رئالیسم که در فارسی "واقع‌گرایی" و "اصالت واقع" نامیده می‌شود، تقریبا نقطه‌ی مقابل ایده‌آلیسم بوده و برای اشیای مستقل از ذهن و فکر ما واقعیت قایل است. رئالیسم، اشیاء را آن‌چنان که هستند، قبول دارد و از تعبیر و تفسیر جهان خارج طبق تجربه‌های شخصی خودداری می‌کند. آنچه که در این مقاله آورده شده است، چکیده‌ آرای فیلسوفان و رئالیست‌های غربی است.

دو اصل فلسفه‌ی رئالیسم
1. اصل استقلال(ناپیوستگی): یعنی وجود جهان، اشیاء و حوادث در روابط بین اشیاء و حوادث به انسان بستگی ندارد. به عبارت دیگر، جهان، مستقل از ذهن و عقل انسان وجود دارد، اگرچه انسانی نباشد که آن را درک کند.
2. اصل قابلیت شناسایی: یعنی جهان آن‌چنان که هست، قابلیت شناخته‌شدن را دارد. به بیان دیگر، جهان را آن‌چنان که وجود دارد، می‌توان شناخت.
 واقع‌گرایان غربی به منطق استقرایی(تفکر از جزء به کل) و روش علمی معتقدند و میان پدیده‌های جهان به روابط علت و معلولی عقیده دارند و جهان را مکانیکی می‌پندارند.

واقع‌گرایی علمی
انسان در واقع‌گرایی علمی: در این دیدگاه که دنباله‌ی تحولات علمی پس از رنسانس اروپا است، انسان به عنوان موجودی زیستی – اجتماعی در نظر گرفته شده است. براساس این نگرش، تجربه‌های اکتسابی نقش مهمی در ساختن انسان ایفا می‌کنند. در این مکتب، بر این اعتقاد که انسان و ویژگی‌های وی، حاصل برخورد ارگانیسم با محیط است، تأکید می‌شود.
  با پیدایش این نظریه نفس، عقل، روح و استعدادهای ذاتی جای خود را به روان و کنش‌های روانی داد. به این معنی که، رفتار انسان را حاصل کنش و واکنش‌های درونی و ذاتی دانستند که از بدو تولد تا بزرگسالی در برخورد با محیط صورت می‌گیرد. اندیشه‌های فرانسیس بیکن، جان لاک و دیگر متفکران پس از رنسانس پایه‌های این تفکر را به وجود آورده و نظریه‌ی داروین، آن را به اوج رساند.

هستی‌شناسی: جهان در این دیدگاه(رئالیسم علمی)، فقط به جهان مادی و قابل تجربه محدود می‌شود که علم، هر روز بخشی از آن را کشف می‌کند و این اکتشاف پیوسته و مستمر صورت می‌گیرد. از نظر رئالیسم علمی، غایتی برای جهان وجود ندارد و هستی لایتناهی است.

ارزش‌شناسی: ارزش‌ها، همه نسبی و پیوسته در حال تغییر و تحول‌اند. در حقیقت فقط این موضوع مطلق است که، همه چیز نسبی است. حقایق که انعکاس واقعیت در ذهن انسان است، تا زمانی ارزش مطلق دارد که دستخوش تغییر و تحول نشده باشد. به محض اینکه شرایط تغییر به وجود آمد، حقایق و واقعیات نیز دگرگون می‌شود و والاترین ارزش‌ها، ارزش‌های انسانی است. "انسان" موضوع و مرکز تمام فعالیت‌های آدمی است. هنر، اخلاق و یافته‌های دیگر علوم انسانی باید در خدمت بشر قرار گیرند.
شناخت‌شناسی: تنها وسیله‌ی شناخت و دقیق‌ترین آن، شناخت علمی است که به صورت روش خاص علمی انجام می‌پذیرد. این شناخت نیز نتیجه‌ی تجربه‌ی انسان است که در طول تاریخ و با گذشت سال‌ها، بدان دست یافته است.
  به نظر برخی از رئالیست‌ها، ذهن انسان هنگام تولد، همانند لوح سفید است و به‌تدریج در طول زندگی از راه حواس مختلف نقوشی بر آن بسته می‌شود که ما از آنها به "محفوظات" یا "معلومات" تعبیر می‌کنیم و این نقش بستن را به اصطلاح "یادگیری" می‌نامیم. واقعیت، جنبه‌ی مادی داشته و درک آن جز از راه حواس و تجربه امکان‌پذیر نیست.

ارسطو سردمدار رئالیسم:
اخلاق نیکوماخوسی نام شناخته‌شده‌ترین اثر ارسطو در زمینه اخلاق است. این اثر که نقش برجسته‌ای در معرفی اخلاق ارسطویی دارد، از ده کتاب تشکیل می‌شود و بر مبنای یادداشت‌برداری از سخنان ارسطو در لیسیوم شکل گرفته‌است. این اثر، یا توسط نیکوماخوس (پسر ارسطو) ویرایش شده یا به او تقدیم شده‌است. این اثر را محمدحسن لطفی به فارسی ترجمه کرده‌است.
http://s6.picofile.com/file/8232088334/90923172.jpg
مفهوم محوری اخلاق ارسطو، «سعادت» یا «کامیابی» است. سیرِ او در اخلاق به سوی مطلوبی است که فی نفسه مطلوب باشد نه آن که به دلیل چیزی دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی خیرِ برین بود. ارسطو انسان سعادت‌مند را انسان فضیلت مند می‌داند و تحلیل ارسطو از فضیلت، تأثیری چنان درازآهنگ داشته که در عصر حاضر، با بازسازی نظریه او، اخلاقی پدید آمده که به اخلاق مبتنی بر فضیلت (virtue ethics) موسوم است.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۵
Bakhshi and sabagh
دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۸ ب.ظ

ایده آلیسم/ جمهوری افلاطون

کلمه ایده (idea) در اصل کلمه ای است یونانی و معانی مختلفی دارد. مانند شکل،ظاهر،نمونه و غیره ... خود این کلمه از لفظ یونانی دیگری با نام "ایده ئیو" که به معنای دیدن است، مشتق شده است.
اول کسی که این کلمه را در فلسفی و به عنوان اصطلاح فلسفی به کاربرد، افلاطون بود که آنرا به اعتبار یکی از معانی این کلمه یعنی نمونه و مثال، در مورد یک سلسله حقایق مجرد یا همان مثل افلاطونی استعمال نمود. افلاطون برای هر نوعی از انواع موجودات جهان، یک موجود مجرد عقلانی قائل بود که افراد محسوس یا همین موجوداتی که در جهان می بینیم، سایه و نمونه آن موجود و خود آن موجود، نمونه کامل افرادش است. حقیقت هر نوع را باید در آن موجود یافت.
افلاطون، این موجودات مجرد از ماده را که حقایق عالمند و تنها با سلوک عقلانی می توان به آنها رسید، ایده خواند. (مترجمین دوره اسلامی آنرا مثال ترجمه کرده اند.) باید توجه داشت که وی منکر وجود افراد محسوس نبود، بلکه وجود آنها را متغیر و فانی می دانست. بر خلاف موجودات جهان محسوس، ایده یا مثال دارای وجود لایتغیر و باقی است.در میان مسلمین، پیروان مکتب اشراق به این ایده های افلاطونی معتقد بودند. طبق نظر افلاطون، ما نمی توانیم به موجودات جهان خارجی علم پیدا کنیم بلکه تنها آن ها را با حواس درک می کنیم. (چرا که میان ادراک و علم تفاوت وجود دارد. همه حیوانات، ادراک دارند، اما علم ندارند.)
  علم به چیزی معلق می گیرد که کلی و بیرون از زمان و مکان است و آن همان ایده یا موجود مجرد عقلانی است.به همین دلیل، افلاطون نخستین ایده آلیست خوانده می شود. یعنی کسی که اصالت حقیقی محسوسات و موجودات جهان محسوس را نفی کرده و واقعیت اصلی را در جای دیگر می جوید.


انسان‌شناسی در پندارگرایی
  در این دیدگاه، انسان به مثابه بخشی از هستی، موجودی معنوی است و ماهیت اصلی او را روح وی تشکیل می‌دهد. قدرت‌های مهم روح انسان، عقل و اراده است. این دو نیرو انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند. عقل به او امکان شناخت صحیح و اراده قدرت رفتار صحیح را می‌بخشد.
هستی‌شناسی در پندارگرایی
  عده‌ای از پندارگرایان برخلاف افلاطون، هستی را امری اعتباری و ذهنی می‌دانند که واقعیتی غیر از ادراکات، معانی ذهنی، اندیشه‌ها و پندارهای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان، جهان خارج از ذهن انسان، حقیقی نیست، بلکه پدیده‌ای است که قابل شناخت و ادراک برای ما نیست.
ارزش‌شناسی در پندارگرایی
  ایده‌آلیست‌ها برای ارزش‌ها، اهمیت ویژه‌ای قایل هستند و معتقدند که ارزش‌ها در ذات خود، ابدی، مطلق و تغییرناپذیرند. آنها ابراز می‌دارند آنچه که تغییر می‌کند و در جایی خوب و در جایی بد دانسته می‌شود، ارزش‌ها نیستند بلکه ارزش‌گذاری‌ها هستند.
  ارزش‌ها در این دیدگاه، دارای سلسله مراتب‌اند؛ برای مثال ارزش‌های معنوی برتر از ارزش‌های مادی است. ارزش‌های غایی یا پایدار، برتر از ارزش‌هایی هستند که گذرا و وسیله‌ی رسیدن به ارزش‌های والاتر دیگر هستند.
  هنگامی که با چند ارزش روبرو هستیم، ناگزیریم دست به انتخاب بزنیم و این‌جاست که اراده‌ی ما اولویت را به بهترین آنها می‌دهد. در این تئوری، ارزش‌های اخلاقی بالاترین مرتبه را در میان ارزش‌ها دارند و معیارهایی هستند که انسان باید رفتارهای خود را با آنها تطبیق داده و اعمال و رفتار دیگران را با آنها بسنجد.

افلاطون/ جمهوریت

در بین فیلسوفان بزرگ تاریخ همیشه نام افلاطون در فلسفه باستان مطرح است. دانشجویان بسیاری از رشته های درسی در حوزه های علوم انسانی با اندیشه ها و آرای افلاطون سروکار دارند و البته که دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت هم از این قاعده مستثنا نیستند.

در این پست و پست های آتی مدنظر است که به معرفی و تحلیل اندیشه های فیلسوفان برتر تاریخ و ارایه مهم ترین آثارشان بپردازیم، اینک افلاطون و کتاب معروف جمهوری:

کتاب جمهور (به انگلیسی: Politeia) اثر سترگ فلسفی افلاطون است که از مشهورترین و تأثیرگذارترین متون کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب به شمار می‌آید. کتاب شامل ۱۰ نمایشنامه به صورت گفتگو میان سقراط و افراد دیگر است و در آن به مسایلی از قبیل عدالت، نوع حکومت و حقیقت پرداخته شده‌است.

جمهوری افلاطون

مباحثه در خانه‌ ای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت می‌گیرد. صاحب‌ خانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام کفالوس است. در میان جمع علاوه بر سقراط، پولمارخوس پسر کفالوس، گلاوکن و آدیمانتوس برادران افلاطون، و تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند. جمهوری با توصیف کفالوس از سن پیری آغاز می‌شود. او می‌گوید در سن پیری انسان از هیجان‌های جوانی رهایی می‌یابد و هم چون برده‌ای است که از بند شهوات آزاد شده‌است. حال روحی هرکس در سن پیری به این بستگی دارد که ایام عمر را چگونه گذرانده‌است. انسان در ایام پیری زندگی خود را مرور می‌کند. اگر بد زندگی کرده و کارهای ظالمانه کرده باشد، به تشویش می‌افتد؛ ولی آنکه در گذشتهٔ خود عملی ظالمانه نیابد، آرامش خود را باز می‌یابد و امید یار او می‌شود. البته اگر کسی در ایام پیری از تمکن مالی برخوردار باشد، راحت‌ تر و بهتر زندگی را می‌گذراند.

دانلود کتاب:

جمهوری افلاطون

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۹:۵۸
Bakhshi and sabagh
يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ

روش یا ضد روش، مسله این نیست

گفتاری از دکتر غلامحسین مقدم حیدری:

اگر بخواهیم جایگاه روش در فلسفه علم را بیان کنیم باید به نحوه‌ی شکل‌گیری فلسفه علم توجه داشته باشیم. در نیمه‌ی اول قرن بیستم چیزی به‌عنوان فلسفه علم وجود نداشت. بعد از نیمه‌ی دوم قرن بیستم است که فلسفه علم شکل یک علم آکادمیک را پیدا می‌کند.

دپارتمان‌های فلسفه علم بیش از چند دهه قدمت ندارند. فلسفه علم از روش‌شناسی به‌وجود آمده است و به‌دنبال این است که چه الگوریتم‌هایی ما را به جواب‌های متقن و درست می‌رساند؛ آن ها را پیدا کند یا الگوریتمی طراحی کند که همواره جواب درست بدست دهد. سپس استفاده از این الگوریتم را هم به علم (science) توصیه می‌کند ـ منظور از علم فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، نجوم و مانند این‌هاست ـ و هم به حوزه‌های دیگر مانند علوم اجتماعی تا مانند علم موفق باشند.

دکتر غلامحسین مقدم حیدری

فلسفه علم برای این به‌وجود آمد که مشخص کند موفقیت فوق‌العاده‌ای را که علم از قرن 17 به بعد داشته، مرهون چه بوده است و گفته شد که چیزی که این علم را موفق کرده، استفاده از روش علمی بوده است. لذا فلسفه علم با هدف بهینه کردن این روش به‌منظور افزایش موفقیت‌های علم و کاهش کاستی‌های پژوهش‌های علمی و همچنین استفاده از آن در سایر حوزه‌ها مانند علوم انسانی، شکل گرفته است. منظور از موفقیت، یکی یکپارچگی و عدم تکثر است و دیگری دستاوردهای علم، هم از لحاظ تبیین پدیده‌های طبیعی و هم از نظر دستاوردهای تکنولوژیک آن‌ها.

کوهن و فایرابند نشان داده‌اند که این موفقیت ناشی از روش نیست؛ بلکه اصلا روشی در کار نیست. دانشمندان کارشان را انجام می‌دهند و از فکر کردن به این‌که در حال انجام چه کاری هستند و یا باید از چه روشی برای پژوهش‌هایشان استفاده کنند، فارغ‌اند. این یک الگوی فکری خاص است که به ما آموزش داده‌اند که چون روش خوبی را به کار برده‌ایم، به موفقیت رسیده‌ایم. در بررسی‌های تاریخی ـ جامعه‌شناختی‌ای که فایرابند انجام داده، نشان داده است که روش علمی منحصر به‌فردی وجود ندارد که بتوان گفت دانشمندان بر اساس آن کار می‌کنند و یا باید بر اساس آن کار بکنند. بلکه شرایط بسیار پیچیده‌ای وجود دارد که نقش موثری در موفقیت دانشمندان داشته است.

دانلود جزوه:

روش یا ضد روش، مسله این نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۳:۰۰
Bakhshi and sabagh
سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ب.ظ

امیری حسین و نعم الامیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۳:۲۲
Bakhshi and sabagh